چند غذای معروف افغانی



بولانی
بولانی یکی از غذا های مشهور و مزه دار افغانی می باشد که خمیر ذغاله شده را گندنه و یا کچالو پر نموده به شکل نیم دایره بالای تابه انداخته در روغن سرخ می کنند. بولانی را در تندور .نیز پخته می کنند که بنام بولانی تندوری یاد می شود

منتو
َیکی از خوراکه های لذیز افغانی می باشد که در بخار آب پخته می شود. خمیر منتو را به شکل دایره های کوچک قطع نموده از گوشت سرخی، دنبه، پیاز، سیر، گشنیز و مرچ سیاه پر نموده در ظرف مخصوص می چینند


قابلی پلو
قابلی پلو افغانی بسیار مشهور می باشد و تقریباً اکثر کشور های جهان و کشور های همسایه به نام آن آشنا هستند که از برنج باریک، گوشت یخنی گوسفند، زردک، کشمش، خسته و پسته تهیه می .گردد

شولهء غوربندی
در ولسوالی غوربند شولهء پخته می کنند که به نام شولهء غوربندی یاد می شود. این شوله را از برنج، ماش و قورمهء دال نخود دار گوشت گوسفند تهیه میکنند


کچری قروت
چیستان: از در آمد حیدری قباء سفید لنگی زری
جواب چیستان فوق کچری قروت یکی از غذاهای مشهور و مزه دار افغانی می باشد که اکثراً در زمستان پخته می شود. روز اول زمستان مردم صندلی و یا بخاری می گذارند، کچری قروت پخته می نمایند. کچری قروت از برنج لک، قروت و کوفته تهیه می شود


سمنک
سمنک را در میله های بهاری پخته می کنند و یکی از غذا های هوسانهء مردم افغانستان می باشد که گندم را در ظرفی انداخته در روز های بارانی در زیر باران می گذارند. وقتی سمنک سبز شد آنرا کوبیده و جوش میدهند. در دیگ آن هفت بار آب میاندازند و با تبخیر شدن آن، چارمغز های زنده را با قدری خسته و پسته علاوه کرده بعد از آماده شدن بالای آن خشخاش را انداخته نوش جان می کنند

برانی بادنجان
بادنجان سیاه را ورق، ورق بریده در روغن سرخ می کنند، بعداً با لعاب تهیه شده یکجا دم داده با قروت و نعنای خشک آن را تزئین می کنند. برانی بادنجان یکی از غذا های بسیار لذیذ و مزه دار افغانی می باشد که همه فامیل ها آنرا خوش دارند

شوربای کله
شوربای کله یکی از غذا های مخصوص زمستان مردم با ذوق افغانستان می باشد که کله گوسفند را پاک کرده خوب می شویند، بعداً در دیگ انداخته جوش میدهند تا کف آن گرفته شود. پس گندم نخود، پیاز، زردچوبه با قدری دنبه را به آن علاوه می کنند، وقی پخته شد در کاسه ها کشیده و در آن نان را میده کرده تناول می کنند


شوربای دیگ سنگی
شوربای سنگی یکی از غذا های محلی افغانستان بوده که در دیگ سنگی پخته می شود. این شوربا دارای لذت خاصی می باشد که همراه گوشت گوسفند، دنبه، دالنخود، مرچ و سیر را علاوه داشته مقداری آلوبخارا را به آب آن می اندازند. سپس قدری آتش در گوشهء تندور انداخته دیگ را در پهلوی آن قرار میدهند. بعد از آماده شدن نان را در کاسه ها میده کرده و صرف میدارند

دلمهء برگ تاک انگور
این غذای مزه دار را طوری آماده می کنند که برگ های تازهء تاک انگور را میده در بین آن کوفته قبلاً تهیه شده را گذاشته و با تار می بندند و در بین لعاب بادنجان رومی، سیر و پیاز می گذارند تا پخته شود

آشک
خمیر را سخت آماده نموده و به شکل دایره های کوچک قطعه می کنند، سپس در بین آن گندنهء میده شده را پر نموده جوش میدهند. بعد از صاف نمودن، قروت، نعنا و قورمهء دالنخود را بالای آن علاوه نموده نوش جان می کنند

کباب تندوری
مردم افغانستان مردمان مهمان نواز و بسیار خراج هستند. در مناطق مرکزی افغانستان وقتی مهمان زیاد تر از پنج نفر میداشته باشند، یک راءس گوسفند کلان را ذبح کرده و خوب پاک می شویند، بعداً مقداری سیر و نمک را آماده ساخته تمام گوسفند را خوب سیر و نمک می زنند. بعداً آتش کافی در تنور می افروزند و یک کاسه مسی را در روی آتش گذاشته گوسفند را مکمل توسط سیخ تندور در تندور پائین می کنند، طوریکه دنبهء گوسفند آهسته، آهسته در بین همان کاسه آب شده و بعد از دو الی چهار ساعت گوسفند پخته می شود. البته پخته شدن آن مربوط به چاقی و کلانی گوسفند می باشد



فرهنگی ·

غذاهای افغانی

چند غذای معروف افغانی ·

اعلام نتیجه نهایی انتخابات (لیست کامل نمایندگان ولسی جرگه)


اعلام نتیجه نهایی انتخابات (لیست کامل نمایندگان ولسی جرگه)
سر انجام نتیجه نهایی انتخابات ولسی جرگه و شوراهای ولایتی سراسر کشور روز شنبه 21 عقرب اعلام گردید.
قرار بود نتیجه انتخابات روز 27 میزان اعلام گردد. اما به دلیل وقوع تخلفات فراوان در روند شمارش آراء به خصوص از سوی مأموران شمارشگر و اعتراضات گسترده کاندیدان در همه ولایات، اعلام نتیجه نهایی به تأخیر افتاد.
بر اثر اعتراضات کاندیدان و وجود مدارک غیر قابل انکار از تقلب های مأموران شمارش، پنجاه تن از آنان بر کنار شدند. اما معترضان می گویند که آنان کار شان را انجام داده و زمان مأموریت دفتر مشترک انتخابات نیز رو په پایان است، بناءً برکناری و سبکدوش نمودن آنان بدون سؤال جواب و مجازاتی، ریشخندی به آرای مردم است.
در اعتراض به روند شمارش آراء و تقلبات، بیش از چهار هزار و پنجصد شکایت صورت گرفته بود که دفتر مشترک تنظیم انتخابات مدعی بررسی همه آنان است، خواسته اصلی و مشترک معترضان بازشماری آراء بود که این خواسته ها از سوی دفتر مشترک تنظیم انتخابات رد شد.
بسیاری از کاندیدان نتیجه نهایی اعلام شده کنونی را قبول ندارند.
بدخشان
1. برهاندالدین ربانی
2. زلمی مجددی
3. مولوی عبدالعزیز
4. سید عبدالقدیر صیاد
5. امان الله پیمان
6. سلطان محمد اورنگ
7. سید محبت شاه کاشانی
8. فوزیه کوفی
9. کبرا دهقان
بادغیس
10. محمد یعقوب
11. حاجی ملا عبدالله
12. آزیتا رفعت
13. ملا ملنگ
بغلان
14. الحاج سید منصور نادری
15. قاضی حبیب الله رامین
16. مولوی عبدالحق
17. هلال الدین
18. محمد عاصم
19. وکیل سید آغا
20. استاد ناجیه ایماق
21. شکریه عیسی خیل
بلخ
22. الحاج محمد اسحاق رهگذر
23. علم خان آزادی
24. اشرف رمضان
25. سید محمد علی جاوید
26. روز گلدی اویچی
27. الحاج محمد عبده
28. الحاج محمد یوسف غضنفر
29. شاهمرد انقل
30. صیفوره نیازی
31. داکتر گلالی نور صفایی
32. حمیرا کاخیل
بامیان
33. استاد محمد اکبری
34. سید محمد جمال فکوری بهشتی
35. محمد سرور جوادی
36. صفورا ایلخانی
دایکندی
37. صادقی زاده نیلی
38. داکتر محمد علی ستیغ
39. محمد نور اکبری
40. شیرین محسنی
فراه
41. محمد نعیم فراهی
42. ملالی جویا
43. عبیدالله هلالی
44. عین الدین
45. مأمور موسی
فاریاب
46. محمد شاکر کارگر
47. فتح الله
48. سردار محمد رحمن اوغلی
49. مولوی شیخ احمد
50. احمد
51. حاجی سراج الدین صفری
52. فوزیه رؤفی
53. آصفه شاداب
54. سلطنت کوهی
غزنی
55. سید محمود حسام الدین الگیلانی
56. علی اکبر قاسمی
57. محمد داود سلطان زوی
58. حاجی نیاز محمد امیری
59. الحاج خیال محمد حسینی
60. الحاج مأمور عبدالجبار شلگری
61. داکتر عبدالقیوم سجادی
62. انجینیر خیال محمد محمد خان
63. شاه گل رضایی
64. حاجی ظاهره احمد یار مولایی
65. راحله بی بی کبرا عالمشاهی
غور
66. داکتر محمد ابراهیم ملکزاده
67. مولوی دین محمد عظیمی
68. عبدالقادر امامی غوری
69. قربان
70. رقیه نایل
71. دوکتور نوش آفرین شهاب دولتی
هرات
72. فوزیه گیلانی
73. قاضی نذیر احمد
74. حاجی مولوی گل احمد
75. داکتر محمد صالح سلجوقی
76. سید محمد شفیق
77. حاجی زرین
78. احمد بهزاد
79. حاجی محمد عارف طیب
80. حاجی عزیز احمد نادم
81. عبدالهادی جمشیدی
82. احمد وحید خان طاهری
83. حاجی آقای جبرئیلی
84. عبدالسلام قاضی زاده
85. شهناز همتی
86. سعادت فتاحی
87. الحاج رحیمه جامی
88. نجلا دهقان نژاد
هلمند
89. حاجی ولی جان
90. دادمحمد خان
91. شیخ نعمت الله غفاری
92. حاجی میر ولی خان
93. انجینیر عبدالمتین
94. حاجی محمد انور خان
95. نسیمه نیازی
96. نازپرور
جوزجان
97. فیض الله زکی
98. عبدالستار درزابی
99. حاجی عبدالوهاب
100. بازمحمد جوزجانی
101. فهیمه سادات
کابل
102. حاجی محمد محقق
103. محمد یونس قانونی
104. بشردوست
105. حاجی محمد عارف ظریف
106. عبدالرب رسول سیاف
107. سید محمد مصطفی کاظمی
108. انجینیر عباس
109. ملا تاج محمد مجاهد
110. حاجی سید جان
111. ملالی شینواری
112. دوکتور کبیر رنجبر
113. حاجی محمد باقر شیخ زاده
114. داکتر نعمت الله
115. میر احمد جوینده
116. محمد اسماعیل صفدری
117. حاجی محمد داود کلکانی
118. انور خان اوریا خیل
119. حاجی نجیب الله کابلی
120. محمد سنگین توکلزی
121. جمیل کرزی
122. الحاج بیدار زازی
123. عالمی بلخی
124. فاطمه نظری
125. شکریه بارکزی
126. محمد ابراهیم قاسمی
127. عرفان الله عرفان
128. سید داود هاشمی
129. شینکی ذهین کلوخیل
130. شهلا عطا
131. قدریه ابراهیم یزدان پرست
132. صبرینا ثاقب
133. فوزیه ناصر یار حیدری
134. نجیبه شریف
کندهار
135. عبدالقیوم کرزی
136. نورالحق علومی
137. محمد عارف نورزی
138. خالد پشتون
139. حاجی امیر لالی
140. حاجی محمد بلیظ
141. حاجی حبیب الله جان
142. حاجی احمد شاه خان اسکزی
143. فریبا احمدی کاکل
144. شکیبا
145. ملالی اسحاق زی
کاپیسا
146. حاجی فرید
147. عبدالهادی صافی
148. الحاج محمد اقبال صافی
149. طاهره میرزاده
خوست
150. سید محمد گلاب زوی
151. حاجی امیرخان
152. لیاقت الله بابکر خیل
153. مولوی حنیف شاه الحسینی
154. ساهره شریف
کوچی ها
155. الحاج ملاتره خیل کوچی
156. حاجی عبدالله خان
157. حیدر جان نعیم زوی
158. محمد عارف نورزائی
159. حاجی عالم گل
160. عبدالقادر کوچی
161. حاجی پالی
162. فهیمه احمدزی
163. پروین دارنی
164. پروین مومند تلوسه
کنر
165. مولوی شهزاده شاهد
166. الحاج صاحب الرحمن
167. شجاع الملک
168. گل هار
کندز
169. حاجی محمد عمر
170. حاجی عبدالرؤف
171. فضل کریم
172. استاد شکریه پیکان احمدی
173. حاجی محمد امین قانع
174. الحاج پوهنمل معین مرستیال
175. نازکمیر سرفراز
176. قاری رحمت الله
177. داکتر فاطمه عزیز
لغمان
178. مولوی سعیدالرحمن
179. انجینیر محمد عالم قرار
180. عصمت الله محبت
181. زیفنون صافی
لوگر
182. داکتر فضل الله مجددی
183. داکتر اسدالله همت یار
184. حاجی علی محمد
185. الحاج دوکتور شکیلا هاشمی
ننگرهار
186. حاجی حضرت علی
187. مولوی عطاءالله لودین
188. صفیه صدیقی
189. پیر بخش
190. سید هاشم فولاد
191. میرویس یاسینی
192. عبدالمجید
193. داکتر سید غلام فاروق میلونی
194. فریدون مومند
195. ببرک شینواری
196. حاجی عزیز الرحمن
197. نوریه اتمر
198. سایمه خوگیانی
199. آرین یون
نیمروز

200. خداینظر سرمچار
201. صالحه
نورستان
202. حاجی داد محمد خان
203. حوا علم نورستانی
پکتیکا
204. پیر سید اسحاق گیلانی
205. وکیل نادر خان
206. خالد فاروقی
207. غرغشته کتوازی سلیمانخیل
پکتیا
208. محمد داود زازی
209. گل پادشاه مجیدی
210. حاجی پادشاه خان زدران
211. فضل الرحمن ثمکنی
212. شریفه زرمتی
پنجشیر
213. صالح محمد ریگستانی
214. راحله
پروان
215. محمد الماس
216. سامعه عزیزی سادات
217. صدیق احمد عثمانی
218. ثارنوال عبدالستار خواصی
219. جان گل کارگر
220. شفیقه نوری
سمنگان
221. احمد خان
222. مولوی محمد اسلام محمدی
223. حاجی سلطانی
224. دلبر نظری
سر پل
225. محمد حسین فهیمی
226. الحاج پاینده محمد خان
227. حاجی خیر محمد ایماق
228. مولوی عبدالخبیر
229. حمیرا گلشنی
تخار
230. الحاج پیرم قل ضیائی
231. محمد عالم ساعی
232. رئیس عبدالباقی
233. حبیبه دانش
234. الحاج عبدالجبار
235. قاضی محمد ایوب مهر
236. دیپلوم انجینیر راز محمد فیض
237. الحاج صبغت الله زکی
238. بلقیس مدقق
ارزگان
239. عبدالخالق
240. محمد هاشم وطنوال
241. سونا نیلوفر
زابل
242. حاجی ملا عبدالسلام راکیتی
243. حمیدالله توخی
244. تورپیکی
وردک
245. عبدالرضا رضایی
246. احمد حسین سنگر دوست
247. حاجی موسی هوتک
248. صدیقه مبارز
249. داکتر روشنک وردک

زندگینامه شهید وحدت ملی کشور، استاد عبدالعلی مزاری





زندگینامه مزاری، زندگینامهء یک انسان اسطورهء این سر زمین است که از خاکستر فقر و سیاه روزی مردمش بر خاست و با خون و خطر روز گارش آویخت و سر انجام، با انتخاب مرگ گلگون، همرنگ لاله های بهاری شد و سر خجامه و چاک چاک به ندای "ارجعی" پروردگار بزر گش لبیک گفت؛ تا خون شود و در شرائین وطن جاری گردد، تا شوری برانگیزد و نام بلندش فریاد سبز انسان بر بستر این سرزمین گردد و تا فریاد عدالت و آزادی شود و جاودانه در حنجرهء زمان بپیچد و همیشه بر زبانها تکرار شود!
مزاری یک دنیا بود و زندگی زنده و شتابنده اش نیز یک دریا که اینک به قدر تشنگی از آن می چشیم و به نسبت توان خویش از آن، توشه بر می گیریم:
***
استاد شهید عبدالعلی مزاری، فرزند شهید حاجی خداداد، در سال 1326 هجری شمسی، در قریه نانوایی چهار کنت از توابع ولایت بلخ باستان؛ در یک خانواده متدین و زراعت پیشه دیده به دنیا گشود. تحصیلات اولیه و ابتدائیه اش را در مدرسه نانوایی تکمیل کرد و در دنیایی از محرومیت و فقر، با درد ها و رنجهای مردمش آشنا شد. در همان مدرسه بود که علامه شهید سید اسماعیل بلخی را ملاقات کرد و از آن به بعد نشست ها و ملاقات های زیادی تا آخرین سال های زندگی شهید بلخی، میان این دو آیینه دار همت ها و هدایت ها، تکرار شد و مزاری بزرگ از روح شوریدهء آن شمس شعرو شمع درد، شعله ها گرفت و شررها آموخت و به توفان و تلاطم پیوست!
دوران عسکری را از سال 1348 الی 1350 در پکتیا؛ تنبیهگاه عسکران سر کش و متمرد، سپری کرد و در این برزخ شکنجه و زجر، روح بزرگش پخته و آبدیده شد، افق های اندیشه و شناختش از تشکیلات دولت و مشکلات ملت، انکشاف یافت و ازژرفای دردها و مصیبت های وطن با خبر گشت!
بعد از دوران عسکری، مجددا به تحصیل پرداخت اما احساس کرد که مدارس محل، دیگر پاسخگوی روح تشنه و روان شیفته و شگفته اش نیست و ناچار خود را از آغوش یار و دیار بر کند و دل به دست هجرت داد و در بهار 1351 با اخذ پاسپورت، به نجف اشرف رهسپار شد و بازیارت عتبات عالیات و بررسی اوضاع علمی و سیاسی حوزات عراق، به ایران آمد و با اقامه در قم، تا سال 1355 با جدیت و تلاش، طی پنجسال، دروس سطح حوزه را به پایان رساند!
پس از اتمام تحصیل در حوزه قم، با سفر مجدد به عراق و دیدار با شخصیت های مبارز علمی و سیاسی، به ایران بر گشت و در مرز ایران توسط "ساواک" (سازمان جاسوسی شاهنشاهی ایران) دستگیر و در زندان مورد شکنجه و تعذیب قرار گرفت. چنانچه خود در خاطراتش می گوید: "روزی سیگار روشنی را روی صورتم خاموش کردند، به امید اینکه یک آخ بگویم. ولی تا آخر، چشم در چشم آنها دوخته و ساکت و صبور ماندم تا شخصیت یک طلبه افغانی را خرد نتوانند!" بعد از چهار ماه که از شکنجه گاه رهایی یافت وارد مرز شد، با بدن مجروح و لباس پاره پاره به کابل آمد و ضمن دیدار با شخصیت های مبارز کابل، به مزار شریف رفت و کتابخانه یی را تشکیل داد و تا زمان کودتای 7 ثور، در رشد سیاسی و شکوفایی فکری و فرهنگی مردم نقش بزرگی ایفا نمود!
با کودتای 7 ثور در سال 1357 که در داخل زمینه کار و فعالیت باقی نماند، بار دیگر از وطن به سوی نجف هجرت کرد، بعد به سوریه رفت و از آنجا به پاکستان آمد و بالاخره واپس به کشور مراجعت نمود.
آنروزها، اوضاع کابل به شدت اختناق آلود بود، علما و دانشمندان تحت تعقیب و شکنجه قرار داشتند، ناچار به پاکستان بر گشت و به ایران رفت اما روح نا آرامش، بار دیگر او را به سوی وطن کشاند و در اوایل سال 1358 به داخل کشور آمد و در کوهسار جهاد خونبار و پر افتخار وطن، پیشاهنگ مقاومت ملی علیه دشمنان ایمان و آزادی گشت و سر زلف نگار انقلاب را در دست گرفت و دوش به دوش دهها رزمنده مجاهد دیگر، در خط خون و خطر گام نهاد و مردانه ایستاد و به رزم و جهاد پرداخت تا جایی که در یکی از نبرد ها، شانه خود را دیوار سنگر مجاهدان و همرزمان جهادش قرار داد که از اثر فیر مداوم ماشیندار، به شنوایی ایشان آسیب رسید و تا لحظه های شهادتش به یادگار ماند!
سالهای اوایل جهاد، سال های خون و خطر، سالهای آتش و انفجار، سالهای شهادت و جانبازی، سالهای تشنگی و گرسنگی و سالهای سخت مقابله ایمان و آهن بود! و مزاری شهید، قهرمان همهء این داستانها؛ در دفاع از اسلام، از حاکمیت ملی، از تمامیت ارضی کشور و از استقلال وطن، سنگر به سنگر، کوه به کوه و بیشه به بیشه، با دشمنان آزادی و استقلال کشور رزمید و همچون عقاب کهنسال، قله به قله صخره های مقاومت کوهسار صفحات مرکزی و شمال را زیر بال گرفت و به یاران و همرزمان جهادش، استواری و ایستادگی آموخت و برای تحکیم پایه های جهاد و استمرار مقاومت، بارها به خارج از کشور رفت و آمد کرد و مرزهای طولانی را پیاده پیمود و "اعدوا لهم ما استطعتم من قوه" را خصال و امتثال بخشید!
بهار سال 1365 با توجه به اوضاع و شرایط ملی و بین المللی در ارتباط با جهاد و مجاهدین مسلمان افغانی و بر اساس ضرورت ها و مصلحت های سیاسی و اجتماعی مردم و مجاهدین در داخل و خارج کشور، استاد شهید، با درایت و درکی که داشت، اندیشه وحدت ملی را در صفوف جهاد به جریان انداخت و جهت نجات از جنگهای ناجایز داخلی و تمرکز نیروهای متشتت جهادی در صف واحد علیه دشمن اشغالگر، حزب وحدت اسلامی را تاسیس کرد و با یاری و هماهنگی دیگر رهبران و فرماندهان جهادی، کلیه جناحها و جریانها را به آن دعوت کرد و بعد از ماه ها تلاش پیگیر و شنیدن هر گونه توهین تحقیر، بالاخره با اراده متین و آهنینش، به همه مشکلات و ناملایمات غالب شد و حزب وحدت اسلامی را در داخل کشور، با انحلال احزاب جهادی در صفحات مرکزی و شمال، رسما تشکیل داد و در تابستان 1368 در مرکز بامیان میثاق وحدت و برادری را با موفقیت به امضا رساند!
استاد شهید پس از تحکیم پایه های وحدت اسلامی در داخل، زمستان همان سال در راس هیئتی مرکب از سران احزاب شیعی، برای انسجام نیروهای سیاسی و جهادی و ادغام دفاتر احزاب، رهسپار جمهوری اسلامی ایران گشت و ضرورت تشکیل حزب وحدت اسلامی را برای مهاجرین و مسئولین جهاد در خارج از کشور، طی محافل و جلسات مختلف بیان کرد و با جدیت و قاطعیت وصف ناپذیر، دفاتر این حزب را در ایران و پاکستان و چندین کشور دیگر به طور رسمی فعال ساخت و بعنوان یک چهرهء دردمند و دلسوز، در دل مردم جای گرفت و نام آشنایش ورد زبانها گشت و عطر گفته های قاطع و نگاه نافذش، در رواق دلها و دیده های مردمش، زنده تر از نسیم جاری و باقی ماند و خود، دوباره با هزاران خطر و دردسر، از ریگزارهای تفتیده و خشکیدهء جنوب غرب، به بامیان برگشت؛ در حالی که کنگره سراسری حزب در بامیان دایر شده و ایشان را غیابا به دبیرکلی حزب وحدت اسلامی افغانستان برگزیده بود!
استاد شهید با استقرار در بامیان، تشکیلات حزب وحدت اسلامی را روز به روز جان داد، حیات و حرکت بخشید، در سطح جهان به رسمیت و شهرت رساند، برای آینده کشور، پلانهای زنده و سازنده طرح کرد و بامیان را در محراق توجهات جهان قرار داد؛ تا جائی که زمینه تفاهم جنرالهای ناراضی رژیم نجیب را از بامیان تدارک دید و با مسئولان و جنرالان شمال، به تفاهم رسید که در نتیجه اردوی صفحات شمال کشور به مجاهدین پیوست و زمینه سقوط حکومت کمونیستی فراهم شد و رفته رفته در 8 ثور، دولت مجاهدین در کابل استقرار یافت.
با پیروزی جهاد و ورود مجاهدین به کابل، مزاری شهید نیز از بامیان باستان به مزار شریف و از آنجا به کابل آمد و با استقبال بینظیر تاریخی مردم و مقامات ملی و جهادی، در پایتخت کشور استقرار یافت؛ تا محرومیت تاریخی مردم مجاهدش را با حضور در حوزهء حاکمیت و ظهور در مرکز تصمیم گیری کشور، جبران کند و میزان سهم گیری حزب وحدت اسلامی را در پیروزی جهاد و سازندگی سرزمینش به نمایش بگذارد. ولی افسوس که این حضور و ظهور، با پشتوانه قاطعانه و عاشقانه مردم متحد و یکپارچه کابل، حسادت ها و عصبیت ها را بر انگیخت و دشمنان وحدت ملی کشور از داخل و خارج، طرح و توطئه حذف و نفیش را ریختند و طی سه سال اقامتش در کابل، لحظه یی او را آرام نگذاشتند و با تحمیل بیش از 27 جنگ خونین و ویرانگر، تمام فرصت ها را از وی گرفتند و تمام توان و امکانش را به دفاع و درمان و خون و زخم و مرگ و ماتم و مصیبت مردم بیدفاعش به مصرف رساندند!
کارنامه درخشان سه سال اقامتش در کابل و مقاومت قهرمانانه اش در دفاع از آستان غرور و شرف مردم بزرگ و با وفایش، او را رهبر، پدر و پیشوای دلسوز و بادرایتی در دل مردمش جای داد که پیر و جوان، زن و مرد و کودک و بزرگ با جان و جوان، بر پای آرمانش ایستادند و از پاره های گوشت و تکه های استخوان خویش سنگر ساختند و به حمایتش پرداختند؛ اینکه مزاری، چه سر اعظمی در نهاد خویش نهان داشت که مردم فقیر و بینوایش، به دور از غم نان و فکر جان و شهادت جوان، ردای کهنه و دستار ژنده اش را بر تخت و تاج دیگران ترجیح دادند و وفای پردرد و رنجش را بر عطای پر گل و گنج بیگانگان برگزیدند و تا آخر رهایش نکردند و تنهایش نگذاشتند؛ یک شگفتی مطلق است که تا هنوز نه دوستانش درک کرده اند و نه دشمنانش، کشف ! این یک استثنا است که آن مظلومیت متهور و متبلور، سه سال همچون نگین در حلقهء کوههای آتش فشان کابل، زیر بارش میلیونها گلولهء خفیف و ثقیل ایستاد و ایستاد و یک کلام به عقب برنگشت و یک گام به نقض وحدت ملی کشور نگفت و یک پیام به نفع خود وضرر دیگران صادر نکرد! آنچه تا جایی مدعای محبوبیت مزاری درمیان مردمش می تواند قلمداد شود، همان آراستگی گفتار و کردار مزاری، در ایستادگی بر پای وحدت ملی وطن و تأمین منافع مردم هم میهن بود که بارها و بارها جانش راهم وقف این راه وآرمان نموده بود و سر انجام در همین راستا، جهت مذاکره با جنایتکاران طالب که آنروزها در هیئت ملا یک با قرآن خدا به سراغ خلق خدا پیش می آمدند، با انگشت شماری از یاران و فرماندهان روزهای خطر و ضررش همچون شهید ابوذر غزنوی، ابراهیمی بهسودی، سید علی علوی مزاری، جانمحمد ترکمنی، و... رهسپار چهار آسیاب شد که طالبان تروریست فرصت طلب، بر خلاف رسم انسانیت و فرهنگ دیرینه و پر پیشنهء افغانیت؛ با اشاره باداران برون مرزی خویش، او ویاران باوفایش را به اسارت گرفتند و در 22 حوت 1373 در بد ترین شکنجه ها، وحشیانه و عجولانه به شهادت رساندند وآنگاه باهراس از عواقب آن، برای توجیه روسیاهی این عمل ننگین و شرم آور، پیکرهای پاک و پاره پارهء آنها را در هلیکوپتری گذاشتند و در نزدیکی های غزنی با صحنه سازی و فریبکاری، بر زمین خواباندند وشهید مزاری و یارانش را به درگیری در درون هلیکوپتر، متهم کردند!
به هر حال، مزاری، در 22 حوت 1373 شهید شد و به جاودانگی ها پیوست! پلنگ پیر و پر غرور پامیر جهاد و مقاومت میهن، در کمینگاه حیله و نیرنگ غداران و تبهکاران، با دست و پای بسته تیرباران شد! عقاب کبیر و کهنسال قله های سرکش بابا و بلخ، از دوش آسمان افتاد، سیمرغ شد و با بال خونین و رنگین از عالم خاک به اوج افلاک پر کشید و پنهان گشت! چریک چیره و سالخوردهء کوهسار ستبر ایستادگی و ایثار روزهای مبادای وطن، همچون کوه از پیکرهء جهاد پیروز و دشمن سوز کشور جدا شد و در شط خون سینه به خاک سایید! آیینه دار عشق و وفا، فریاد سبز حق و عدالت ، علمدار باوفای کربلای مقاومت مظلومانهء کابل، مدافع ملیت های مغضوب و اقلیت های محروم مملکت، سمبل غرور و شهامت آتشین مردم، شهید وحدت ملی کشور، دبیر کل حزب وحدت اسلامی افغانستان، استاد شهید عبدالعلی مزاری؛ به پیشواز چهل و هشتمین بهار عمر شریف و شکوفایش، رنجیده از اغیار زشتخوی زمین، وصل دلدار زیبا رو و پر هیاهوی آسمان را برگزید و با شهادتی که آرزوی دل و زیبندهء روح و شایستهء شخصیت شکوهمند وارجمندش بود، رخشان و خونفشان به خدا پیوست و همچون آفتاب، در افقهای بلند شهادت، کسوف خون گزید و مصداق: "رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه" گشت و به آرزوی دیرینه اش رسید!
پیکر پاک و پر عطرش در طولانی ترین تشییع تاریخ، از غزنی تا بهسود، تا بامیان و تا یکاولنگ، صدها کیلومتر، روی دوش مردم داغدار و عزادارش، قریه به قریه از دل دریای بهمن و برف، در شطی از ماتم و الم، پیاده حمل شد و از آنجا به بلخ انتقال یافت و سرانجام به تاریخ 7/1/1374 بعد از چهارده روز از شهادتش، در دنیایی از اشک و اندوه، با حضور ده ها هزار انسان حق طلب و عدالتخواه جهان، در شهر مزار شریف، آغشته با عطر خون و شکفته در ستاره های زخم، در سینهء چاک وطن و میهن محبوبش، دفن شد تا در خاک آن تجزیه شود، با سبزه و گیاه درآمیزد، سرخگل گردد و بهار ذهن و زندگی مردمش را از عطر عشق، از شعر غرور و از شکوه آزادی سرشار کند و با آب و آیینه و آفتاب الفت و آشنایی ببخشد!